تا پیش از سده بیستم میلادی تشخیص و درمان در زمان بیماری بر پایه بررسی حالات بیمار، بررسی سندرمها و عارضههای مربوط و ارائه مجموعهای از روشهای شناخته شده مبتنی بر تجویز دارو یا اعمال برخی عملهای جراحی صورت میگرفت. اما در اوایل سده بیستم و در اوج آن در دهههای 30 و 40 مفهوم تازهای در پزشکی مطرح شد. بر این اساس، ساختار بدن انسان به مشابه یک نظام بسیار هماهنگ مهندسی فرض و بیماری به عنوان عامل بینظمی در این ساختار مطرح شد.